Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8159 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To pick up a passenger.
U
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pick up
U
سوار کردن مسافر
take on
U
مسافر سوار کردن
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
Take this luggage to the bus, please.
لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.
Where can I get a taxi?
U
کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
Where can I get a taxi?
U
کجا میتوانم تاکسی سوار شوم.
We got into the wrong bus .
U
سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
to ride on the bus
U
سوار اتوبوس شدن
[برای رفتن به جایی]
Which bus do I take for the opera?
U
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
Which bus do I take to Victoria Station?
U
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
taxiway
U
راه تاکسی یا باند تاکسی
taxi
U
تاکسی کردن
taxied
U
تاکسی کردن
taxies
U
تاکسی کردن
taxiing
U
تاکسی کردن
taxiway
U
مسیر تاکسی کردن
turn off guidance
U
راهنمای تاکسی کردن هواپیما
pick up
<idiom>
U
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
turn off guidance
U
هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
wheel load
U
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
cavalry
U
سوار نظامی سوار اسبی
transit area
U
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhauling
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
U
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
U
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
fabricates
U
سوار کردن
mount
U
سوار کردن
assembles
U
سوار کردن
assembled
U
سوار کردن
modulating
U
سوار کردن
fabricate
U
سوار کردن
take up
U
سوار کردن
fabricated
U
سوار کردن
fabricating
U
سوار کردن
modulates
U
سوار کردن
modulate
U
سوار کردن
assemble
U
سوار کردن
rigged
U
سوار کردن
rig
U
سوار کردن
enchase
U
سوار کردن
mounts
U
سوار کردن
rigs
U
سوار کردن
horse guards
U
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jigs
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig
U
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
taxiway
U
محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
rodeos
U
سوار کاری کردن
entrain
U
سوار کردن کشیدن
install
U
سوار کردن جادادن
installing
U
سوار کردن جادادن
mounting
U
سوار کردن وسایل
rodeo
U
سوار کاری کردن
assembles
U
سوار کردن قطعات
setting up apparatus
U
دستگاه سوار کردن
staging
U
سوار کردن جا دادن
set
U
سوار کردن جاانداختن
embarks
U
درکشتی سوار کردن
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
to give somebody a ride
U
کسی را سوار کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
assemble
U
سوار کردن قطعات
modulating
U
سوار کردن موج
modulates
U
سوار کردن موج
modulate
U
سوار کردن موج
embarking
U
درکشتی سوار کردن
embarked
U
درکشتی سوار کردن
embark
U
درکشتی سوار کردن
assembled
U
سوار کردن قطعات
to give somebody a lift
U
کسی را سوار کردن
installs
U
سوار کردن جادادن
sets
U
سوار کردن جاانداختن
setting up
U
سوار کردن جاانداختن
assemblage
U
انجمن عمل سوار کردن
erect
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
erects
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
remounting
U
برگشتن دوباره سوار کردن
erecting
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
erected
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
remounted
U
برگشتن دوباره سوار کردن
remount
U
برگشتن دوباره سوار کردن
assemblages
U
انجمن عمل سوار کردن
mounting
U
اسباب سوار شدن یا کردن
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
remounts
U
برگشتن دوباره سوار کردن
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
port of embarkation
U
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
ramp
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
piggybacks
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
ramps
U
محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
the setting of a gem
U
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggyback
U
پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
cavalry man
U
سوار در سوار نظام
assembly
U
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
piggyback
<idiom>
U
روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
assembles
U
سوار کردن گردهمایی کردن
assemble
U
سوار کردن گردهمایی کردن
assembled
U
سوار کردن گردهمایی کردن
mount
U
قنداق سوار کردن بر پا کردن
mounts
U
قنداق سوار کردن بر پا کردن
rail loading
U
سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
to give one a lift
U
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
roll on roll off
U
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off
U
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
cabs
U
تاکسی
cab
U
تاکسی
taxicab
U
تاکسی
taxicabs
U
تاکسی
shore boat
U
تاکسی اب
Taxi!
U
تاکسی!
Taxi
U
تاکسی
taximan
U
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
tripper
U
مسافر
pilgrims
U
مسافر
lodgers
U
مسافر
traveller
U
مسافر
travelers
U
مسافر
trippers
U
مسافر
pilgrim
U
مسافر
travellers
U
مسافر
passengers
U
مسافر
passenger
U
مسافر
traveler
U
مسافر
peregrinator
U
مسافر
on the road
U
مسافر
viator
U
مسافر
lodger
U
مسافر
roomer
U
مسافر
farer
U
مسافر
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
shore boat
U
تاکسی ساحلی
cab drivers
U
رانندهی تاکسی
cab driver
U
رانندهی تاکسی
cabman
U
راننده تاکسی
taxi
U
تاکسی خودروی
cabby
U
راننده تاکسی
cabstand
U
توقفگاه تاکسی
taxi
U
تاکسی یا خودروی
cabbies
U
راننده تاکسی
taxied
U
تاکسی خودروی
taxiing
U
تاکسی خودروی
taxies
U
تاکسی یا خودروی
taxies
U
تاکسی خودروی
cabbie
U
راننده تاکسی
taxied
U
تاکسی یا خودروی
taximan
U
راننده تاکسی
taxiing
U
تاکسی یا خودروی
floppy
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk
U
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
wayfarer
U
مسافر پیاده
shipper
U
مسافر کشتی
fared
U
کرایه مسافر
passage money
U
کرایه مسافر
faring
U
کرایه مسافر
fares
U
کرایه مسافر
westbound
U
مسافر مغرب
wayfarers
U
مسافر پیاده
ganger
U
مسافر پیاده
trekker
U
مسافر باگاری
hare
U
مسافر بی بلیط
foot passenger
U
مسافر پیاده
spaceman
U
مسافر فضایی
fare
U
کرایه مسافر
stow away
U
مسافر قاچاق
hares
U
مسافر بی بلیط
stowaways
U
مسافر مخفی
stowaways
U
مسافر قاچاق
spacemen
U
مسافر فضایی
stowaway
U
مسافر قاچاق
stowaway
U
مسافر مخفی
taxi stand
U
ماندگاه مجاز تاکسی
taximeter
U
مسافت نمای تاکسی
birds of passage
U
مرغان مهاجریا مسافر
peregrine
U
ازخارجه امده مسافر
baggage
U
بار و بنهء مسافر
taximeter
U
نشان دهنده کرایه تاکسی
Please get me a taxi.
لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
minicab
U
اتومبیل کوچک مخصوص تاکسی
Where can I get a taxi?
U
کجا میتوانم یک تاکسی بگیرم.
taxiway
U
جاده یا راه تاکسی رو فرودگاه
Where can I get a taxi?
U
کجا میتوانم تاکسی بگیرم.
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com